![]() ![]() |
|
Saturday, May 31, 2003
● شيخ شرق شناس!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *شيخ الرئيس و حجت الحق وشرف الملک بو محمد علي اردلان لاريجاني که صاحب جام جم و مستجاب دعوه ميباشد طي يک بيانات مهم در هفته گذشته که حاصل سالها سير سلوک وحالات عرفاني وغور در کتب ورسالات قدماست نتيجه کشف بزرگي را به اطلاع عموم رساند : ايران قبل از اسلام تاريخي ندارد!! و مدنيت و تمدني در ايران نبوده است!! بابا جدا حق اين مرد رو خوردن!!! اين آقا رو بايد طلا گرفت و گذاشت تو موزه!!! ايشون و داداشش محمد جواد اردشير لاريجاني اونقدر کارشون درسته که نگو !!! يک تئوريهاي ميدن که همه عالم و آدم انگشت بدهن ميمونن! يکي نيست به اين بابا بگه تو کار به تاريخ نداشته باشي چي ميشه؟؟ تو برو همون فيلم هاي آب ودوغ خيارت رو نشون بده!!! وقتي رئيس صدا وسيما اينجوري بگه لابد همين روزا عربا ميگن کورش عرب بوده!! و فردوسي هم فرهنگ اساطيري اعراب رو سروده!! من فکر ميکنم روش نشده بگه وگرنه ميگفته که ايران در سال ۶۲۸ ميلادي توسط اعراب عدناني ساکن در شهر کوفه کشف شد واين سرزمين خالي از سکنه توسط قبايل بني تميم و قريش آباد شد!!! و تخت عمر ( جمشيد) توسط عمر خليفه عرب ساخته شد!! شهر تيسفون نيز به دستور سعدبن ابي وقاص ساخته شد!!و يکسري جعاليات به اسم فرهنگ اساطيري توسط عنصر معلوم الحال فردوسي توسي يمني!! که از عوامل استکبارجهاني بوده در جهت تهاجم فرهنگي و با پولي که توسط سنا امپراتوري روم پرداخت شده بود سروده شد!!! من نميدونم که بايد آدم گريه کنه يا بخنده!!! شما فکر مي کنين کار سختيه که آدم در مورد چيزي که نميدنه حرف نزنه؟؟ يا اين حرف در جهت توهين به ماو فرهنگمون گفته شده؟؟ اگه جاي ديگه بود تا الان بايد ۶۰ بار استعفاء داده بود و ۲۰۰ بار هم از مردم معذرت خواسته بود!! Thursday, May 29, 2003
● مرداب
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *دوست عزيز من کاپيتان نمو ديروز متني نوشته بود که تلخ بود وعيني. جالب اينجاست منم يک متن مشابه نوشته بودم ولي قبل از اينکه اونو بذارم تو بلاگ متن کاپيتان رو ديدم و بنابر اونو ديگه نميذارم و بجاش متن شعر آهنگ مرداب گروه سرخس که يکي از گروههاي راک زيرزميني تو تهران هستش ميذارم.(اين کار خيلي قشنگه و من فکر ميکنم اگه به اين گروههاي راک ميدون بدن کارهاي خيلي قوي رو ميتونيم ازشون شاهد باشيم واونا اين قدرت رو دارن که موسيقي پاپ در پيتي لوس آنجلسي و مشابه داخلي اونو به حاشيه پرتاب کنن). کاپيتان انسانها در کار دريدن همديگه چنان بيرحم هستن که تمام درندگان طبيعت بايد بزنن کنار!! کاش به همون مراب اکتفا ميکردن! راستي تو دانشگاه رفتارشناسي خوندي يا نه؟؟ مرداب بايد اينو بدوني از اين به بعد اسير دست مردابي تا ابد ديگه از ما نمونده هيچ نشوني يه روح خسته وسرد يادت بيار اون روزو که تونستي آسمونه آبي پرواز کني حالا ديگه بال هاي پرواز شکسته جاش غبار غم بر دستات نشسته تو مثل من اسير اين مردابي از اين زندان راه فرار نداري خيليا بودن که اين راهو رفتن همه ميخواستن به اون بالا برسن اما هيچ وقت اونو نديدن اونا هنوز به دسته مرداب اسيرن تو مثل من اسير اين مردابي از اين زندان راه فرار نداري تو مثل من اي سالک به فکر پرواز دوباره تا ابد هيچ وقت هيچ وقت هيچ وقت هيچ وقت Monday, May 26, 2003
● خودم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *امروز سر چند مسئله از دسته خودم شاکي هستم و از موقعه که از سر کار اومدم همينجوري دارم با خودم کلنجار ميرم وچند با شديدا با خودم دعوام شد!!!! متاسفانه کسي نبود سوا کنه!! از شما چه پنهون من يک آدم دوشخصيتي هستم ! يک شخصيتم آدم احساساتي و مهربون وساده لوح و خوشباور که دوست داره به همه عالم و آدم کمک کنه و شخصيته ديگم يک آدم شديدا منطقي و منفعت طلب و گاهي هم به شدت ظالم و سختگير..... امروزم از اون روزا بود که قسمته منطقي من گير داده بود به من احساساتي و حسابي مشغول ضرب وشتمش بود!! خلاصه آخر شب به هزار زحمت تونستم راضيش کنم که بابا بيخيالشو!!! واسه همينم الان زياد وضعم جالب نيست!! يکي نيست بگه بابا تو کي وضعت خوب بود که حالا نباشه؟؟ در هر صورت من منطقي مجازات هاي شديدي واسه من احساساتي در نظر گرفته و شديدا تهديدش کرده که اين تو بميري از اون تو بميري ها نيست.... جدا از شوخي به صورت جدي احتياج به خونه تکوني ذهني دارم ولي متاسفانه شرايطش رو ندارم کاش منم مثل پرنده ها هر از چند گاهي کروکو پرم ميريخت و ميرفتم تو لک بعداز يک مدت با شکل تازه ظاهر ميشدم!! حالا اگه کسي از من احساسي شکايت داره بگه هاااااا! من که رفتم تو خط خودزني!! شمام بزنين!!!:)) يکي از دوستان از طرف چند نفر ديگه تذکر داده که بابا هم زود زود بنويس و کوتاه!! چشم ولي بخدا دسته خودم نيست وقت نميشه! اما در مورد شکل بالاي صفحه .... اون شکل مثله خودم بي ريخته واسه همينم انتخابش کردم!! ولي اگه شکل متناسب بهتري پيدا کردم چشم اونم عوض مي کنم. Thursday, May 22, 2003
● نخستين خديوي که کشور گشود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *سر پادشاهان کيومرث بود ديروز خبري رو شنيدم که هم برام جالب بود و خوشحال کننده واز سوي ديگر کمي غم انگيز. خبر نقل به مضمون: الکس جوي کارگردان معروف انگليسي درصدد ساخت فيلمي با عنوان کورش کبير هخامنشي مي باشد. وي در مصاحبه با نشريه گاردين با اعلام اين خبر گفت اين کار يکي از پرخرجترين فيلمهاي تاريخ انگلستان خواهد بود و بودجه در نظر گرفته شده حدود ۸۰ ميليون دلار است. وي اضافه کرد اين کار از اول دسامبر سال ۲۰۰۳ جلوي دوربين خواهد رفت و حدودآ پنج ماه طول خواهد کشيد. الکس جوي همچنين گفت: برايم جالب است که تاکنون هيچ کس دست به ساخت داستان زندگي اين مرد بزرگ نزده است!! کورش مردي بود که براي آزادي به پا خاست وبر هر ملتي دست يافت آنان را آزاد اعلام کرد و اولين منشور آزادي و حقوق بشر در بيست وپنج قرن پيش انتشار داد که لوحه اين منشور امروز در موزه سلطنتي لندن موجود مي باشد.وي گفت براي بازيگري در اين فيلم از نامهاي بزرگ سود خواهد جست وصحنه هاي جنگي آن عظيم تر از فيلم ارباب حلقه ها خواهد بود.اين فيلم در پاکستان و انگلستان جلو دوربين خواهد رفت. شنيدن اين مسئله در ابتدا برام خوشحال کننده بود چون اين نشاندهنده اينست که دنيا ايران و فرهنگ کهن آنرا مورد توجه قرار داده است و با ساخت اين فيلم دنيا خواهد فهميد که ايرانيان بودند که براي اولين بار تمام ابناء بشر را برابر اعلام و يهوديان را از بند آزاد کردند براي تمام اديان و فرهنگها احترام قائل شده و آزادي انسان را برسميت شناختند. غربيها که اينهمه خود را با فرهنگ مي دانند براي اولين در فرانسه قرن هيجدهم ومقارن انقلاب خونين فرانسه اعلاميه حقوق بشر را صادر کردند!! آنهم انقلابي که افراد خونخوار وسفاکي چون روسپير و دانتون را پرورش داد. با ساخت اين فيلم دنيا خواهد دانست که مردان بزرگ ايران بر خلاف مشاهير آنان بخشنده و بزرگ و آزاده بودند بر خلاف پادشاهان وکشور گشايان آنان که همه خونريز و جنايتکار بودند کساني مانند سزار و الکساندر و تراژان و کراسوس يا ناپلئون که بر هر جايي که دست ميافتند يکسره کشتار و خون ريزي مي کردند.الکساندر که دنيايي غرب هميشه او را مي ستايد کسي بود که پرسپوليس را خراب کرد و تخت جمشيد را آتش زد چون از ايرانيان کينه داشت او دستور داد کتاب اوستا را که بر پوست گاو نوشته شده بود ودر تخت جمشيد نگهداري ميشد را آتش بزنند!! در حاليکه کورش به تمام خدايان ملل مختلف احترام گذاشت و آنان را مورد تکريم قرار داد تمام پادشاهان شکست خورده را احترام کرد و آنان را بزرگ داشت.کورش حتي کمک هاي مالي فراواني به يهوديان کرد که معابد خود را بازسازي کنند او حتي کسي را که در بابل دست به ترور او زده بود بخشيد و گفت چون اين مرد مرا بخاطر دفاع از وطنش مورد حمله قرار داده شايسته نيست او را مجازات کنم ميگويند اين مرد چنان شيفته کورش شد که تا آخر عمر در خدمت او بود وزماني که کورش در مبارزه با اقوام ماساگت ها وسکها در شمال شرقي ايران کشته شد او با رشادت جسد وي را از ميان سپاهيان دشمن بيرون کشيد و آنرا به پاسارگاد آورد. تنها نگراني اينست که مبادا سازندگان فيلم بنا به مصالحي يا از روي ندانم کاري از حقايق تاريخي منحرف شوند و يا دخل و تصرفي صورت گيرد.اين مسئله بسيار خطرناک است چون بسياري از جهانيان اين فيلم را دقيقا مطابق حقيقت تلقي خواهند کرد. اما غم انگيز اينجاست که در کشور ما با داشتن اينهمه امکانات هيچ فيلمي در اين مورد ساخته نشده هيچ که در بعضي موارد مورد بي لطفي يا تحريف نيز قرار گرفته است ظاهرا نوعي عناد با هر چيزي که بوي ايران و فرهنگش را ميدهد وجود دارد.چرا بايد دهها فيلم در مورد فلان عرب يمني که مثلا با حاکم منسوب شده از طرف معاويه براي کوفه مشکل داشته ساخته شود اما در مورد فرهنگ و تاريخ ما هيچي؟! تازه اين وسط مردي دورغگو و خائني پيدا ميشود بنام ناصر پورپيرا که کتابي مينويسد بنام دوازده قرن سکوت و در اين کتاب مدعي ميشود که هخامنشيان غير ايراني بودند و کورش و جانشينانش مرداني سفاک و خونريز بوده اند!! جالب است که اين مرد حتي در نام کتابش از نام کتاب دوقرن سکوت استاد بزرگ مرحوم عبدالحسين زيرين کوب استفاده کرده تا شايد کساني از تشابه اسمي دچار اشتباه شوند و آنرا بخرند و بخوانند چون مطمئنا هيچ ايراني وطن دوستي اين ارجيف را نخواهد خواند! واقعا دست مريزاد به اين وزارت ارشاد با اين مجوز دادنش!!! Monday, May 19, 2003
● بازي زندگي
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *بدون اينکه تو بخواهي درگير اين بازي شدي و هيچ دليلي براش نداري يعني خواسته تو اصلا مهم نبوده!! تازه اين اولشه!!! اينکه کجا بازي کني و چطور بازي کني هم دست تو نيست.دست روزگار برات پستي رو درنظر گرفته و بايد همونجا بازي کني! قابليت ها و استعدادها فقط زماني مهمه که در راستا خواست زمان و مکان تو باشه اگه نباشه محکوم به فناست.بدبختي اينجاست که تو دوست و دشمن رو نميشناسي و نمي دوني که تو اين بازي کدوم طرفي هستي و مثل فوتباليستي هستي که فقط وقتي توپ زيرپاش باشه به حساب مي آيد! ودر غير اينصورت کسي اونو نميبينه ! همه صداش ميکنن که بهشون پاس بده ولي اون هاج واج مونده که چي کار کنه.... چون نه قاعده بازي رو ميدونه ونه هم تيمي هاشو ميشناسه و کل فرصتش براي بازي همون يک لحظه هست که تصميم ميگيره اگه درست بازي کنه که برنده ميشه! اگه نه که تا آخر بازنده محسوب ميشه کي ميتونه بهش بگه که چي کار کنه؟زمان همين طوري جلو ميره بدونه اينکه تو توش نقشي داشته باشي يعني کسي منتظر نميشه که تو هماهنگ با ديگران بشي اما همه ازت ميخوان که هماهنگ باشي و سريعتر حرکت کني. کسي بهت نميگه که چطور هماهنگ بشي و اصلا برا چي بايد هماهنگ شي! زمان همين جوري جلو ميره اونم تو بازي که نه شروع دست تو بوده و نه پايانش و يک زمان به خودت ميايي که بهت ميگن وقتت تموم شده!!! بازي تموم ميشه در حالي نه تو نقش خودت رو ميدونستي و نه اينکه چرا بايد بازي ميکردي!! اين بازي زندگي ماست مياد و ميره بدونه اينکه ما کنترلي روش داشته باشيم و وقتي تموم ميشه تازه ممکنه از خودمون بپرسم دليل بازي چيه؟ واصلااين بازی يعني چي؟؟ شما ميدوني براي چي داري بازي ميکني؟ Wednesday, May 14, 2003
● اينروزها -۲
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *يادمه يکي از دوستام هميشه هيچوقت کاري رو که کسي انجام نداده قبول نکن چون وقتي اولين بار يک کاري رو انجام دادي به نام تو ثبت ميشه وتا آخر خودت به تنهاي بايد انجام بدي!! حالا حکايت اينروزهاي ماست کاري که بايد مي داديم يک شرکت ديگه انجام بده بخودي گردن گرفتيم و الان افتاديم به حمالي!!! چرا؟ چون ميتونستيم بديم کار کابل و داکت کشي رو يک شرکت ديگه انجام بده مام مثل آقا سرورمون رو برميداشتيم ميرفتم روزه آخر اونجا و کار تمام بود و شرکتم بيست ميليوني پياده ميشد!! بچه ها گفتن بابا هيچوقت کاري که خودمون ميتونيم انجام بديم از نظر تميز کاري ديگران انجام نميدن و اگه شرکت ۴-۵ تا کارگر بده خودمون واميستيم بالا سرشون وانجام ميديم ولي اگه شما پشته گوشتونو ديدين ما هم کارگر ديديم!!! البته روزه اول دوتا کارگر دادن که به درد لاي جرز ديوار هم نميخوردن!!! يکيشون خيلي تميز و با اتيکت بود مثلا مي گفت شما جاي که بايد سوراخ کنين تو ديوار مشخص کنين تا من بيام سوراخ کنم!!! بعدم خيلي با کلاس ميرفت يه گوشه ميشست روزنامه ميخوند!!! اون يکي هم مي گفت من زانوهام آب داره و نمي تونم دولا راستشم و يک کاري بدين که احتياج به دولا شدن نداشته باشه!!!!معععااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!! حالا تصورشو بکنين که داکت ديتا ما تو ارتفاع هفتاد سانتي و داکت UPS تو ارتفاع سي سانتي سطح زمينه!!!! با اين حساب عملا به درد ما نميخوردن اينکه ما سه نفري خودمون آستين همونو بالا زديم و مشغول کار شديم. خلاصه هر کدوم از اين رئيس روسا آمد وديد ما خودمون کار مي کنيم اول کمي آخ و اوخ کردن که شما چرا و از اين حرفها . همه هم مي گفتن که براتون نيرو کمکي ميفرستيم!! حالا اين يک طرف کاره. من نميدونم اوني که اين ساختمون طراحي کرده مدرکشو از کدوم ده کوره گرفته !! مثلا تمام سرويس هاي بهداشتي تو زيرزمينه!! تصورشو کنين اوني که طبقه چهار نشسته بخواد دستشو بشوره يا روم به ديوار شاش داشته بايد چهار طبقه بکوبه بره به زيرزمين که تاره اونجام بايد تو صف واسته چون واسه ۱۶ واحد چهار توالت مردانه و دو تا توالت زنانه گذاشتن!!!! هاهاها!! جالبه مثلا آقاي رئيس خانم منشي رو صدا ميکنه ميگن نيست رفته موال!!!!هاها !!! لابد رئيس وقتي مي خواد بره دستشوئي مثل دائي جان ناپلئون داد ميزنه قاسسسسسسسسسسسسسسممم اون آفتابه رو بزار دم موال!!! از ديوارها بگم همش کجه مثلا شابلون ميزاري که داکت بزني زير پنجره يهو مي بيني يه جا داکته ده سانت فاصله داره يه جا چسپيده به پنجره!!! يا جاي که داکت عمودي ميزديم مي ديديم ااااااااااا چرا تاب داره نگو ديوار صاف نيست و موقع گچ کاري کج شده!! تمام آشپزخونه ها زير زمين دم دستشوئي هستش و يه فن کوچولو گذاشتن براش!!! تصورش برام غير ممکن که چه هوائي خواهد داشت اونجا! اونروز اين مدير عامل شرکت اومد بازديد وقتي اين ايراد ها رو ديد کف کرد!! مي گفت من اختيار تام دادم و فقط رو چيزهاي لازم بود نظارت داشتم بعدم با گفتن اين جمله که حالا که ساختمون تموم شده و کاريش نميشه کرد غائله رو ختم کرد! اوخ چقدر ذکر مصيبت کردم!! آخه دلم پر بود ولي بهر صورت داکت کشي تموم شد رسيديم به مرحله کابل بعدم وصل کردن رک و مخلفاتش.. در آخر اضافه ميکنم که اين شرکت يکي ار موفقترين شرکتهاي صنعتي ايران هستش تو کاره خودش !!! Saturday, May 10, 2003
● اينروزها
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *من از آن روزي که تصميم گرفتم وبلاگ نويسي کنم ميخواستم بصورت مرتب بنويسم آنهم براي اينکه به نوشتن مرتب عادت کنم و سپس سعي در اصلاح و بالا بردن کيفيت نوشته هايم کنم ولي هنوز شروع نکرده به علت مشکلات زياد کاري توش گير کردم دليلشم اينه شرکت داره تغيير مکان ميده بنابر ما دست به کار کابل و داکت کشي شديم حسابشو بکنين ۴نفر بخوان ۴۰۰۰ متر کابل و۴۰۰ متر داکت و يک شبکه با ۳۰۰ Nud رو دو هفته اي را بندازن!!! پيدا کنين پرتقال فروش را!! بنابر اين وقتي ميرسم خونه دچار مرگه مغزي ميشم!! خيلي همت کنم يه سر برم تو نت و چک ميلي و ديدن بلاگ دوستان. اما چيزي که باعث شد بنويسم. راستش امشب رفتم تو بلاگ هودر اونجا يک لينکي ديدم به اسمه آوا نما با عنوان سايتي فارسي در مورد موسيقي منم مثله بچه هاي کرمو که به همه جا سرک ميکشن که ببينن چه خبره گفتم يک نگاه بزنم.... اولين چيزي که نظرمو جلب کرد لينکي با عنوان بزرگان موزيک جهان . منم که کشته اي اين چيزها هستم سريع رفتم که نگاهش کنم اما با ديدن مطالبش سرم تير کشيد!!! اعصابم خط خطي شد و ديگه نتونستم تحمل کنم!! تمام مطالب غلط و ناقص و بعضي ها اصلا من درآوردي بود!!! من چون عاشق هميشگي کارهاي پينک فلويد هستم فقط در مورد اون مينويسم باقي با ديگران!! اول از همه نوشته اولين کار آنها در سال ۱۹۷۶ ضبط شد!!! فکر کنم منظورش ۱۹۶۷ بوده! بعد با حالتي ايده آليستي نوشته هدف آنها پول و شهرت نبوده بلکه نمايش دنيايي عجيب پر از جنگ و استعمار بوده!!! عجب!!! بنده پيشنهاد ميکنم جايزه صلح نوبل را بدن به گروه پينک فلويد!! من نميدونم ما کي ياد ميگيريم تحليل ها و نتايج ذهني خودمونو بجاي واقعيات به ديگران تحويل ندهيم .بابا جان هميشه دنيا اوجوري نيست که ما دوست داريم و نمي شود ايده آلهاي خودمون به جاي حقايق جا بزنيم!! حالا از اين به بعد جالبتر ميشود: با مرگ سيد يرت اولين ضربه به گروه وارد شد!!!!! نه بابا جونه من راست ميگي!!!؟؟؟ سيد برت در سال ۱۹۷۰ به علت بيماري رواني شيزوفرني عليرغم ميل باطني بقيه اعضاء گروه مجبور به ترک گروه شد چون ادامه کار با او ممکن نبود و چندين بار او در اجراهاي زنده از حالت طبيعي خارج شده بود ظاهرا او به شدت معتاد به مواد مخدر و توهم زا بود.البته او بعد از آمدن ديويد گليمور گروه را ترک کرد .او بعدها سه آلبوم براي خود ضبط کرد که به ترتيب عبارنتد از : Barrett (1970), Madcap Opel (1988), Laughs (1970) بعد اضافه مي کند که بعد از مرگ برت همه فکر ميکردند گروه از هم ميپاشد بنابر اين گروه آلبوم ديوار را ضبط کرد!!! اين جمله يعني نديد گرفتن ۵-۶ کار گروه .... که بعضي ها واقعا غير قابل تکرار هستند و آلبوم (Dark side of the moon (1973 از نظر موسيقيايي بسيار زيباتر است از ديوار در ادامه اضافه مي کند که ديويد گليمور با صداي مخملي خود وارد گروه شد!!! اگر گليمور بزرگ به گروه اضافه شد براي خواندن نبود بلکه به خاطر قدرتش در نواختن ساز گيتار بود آنهم باري پر کردن جاي سيد برت بنيان گذار گروه که ضمن خواندن نوازنده گيتار بود. نويسنده اضافه مي کند : سپس آلبوم ضربت نهايي ٫ فضولي ٫ کاش اينجا بودي ٫ گم شده در ابر ها ٫ لغزش آني عقل ٫ مادر قلب اتمي٫ و ناقوس جدايي را سرود!! گويا ايشان قادر به تشخيص کارهاي که بعد از جداي راجر واترز از گروه ساخته شده است نيست!! آلبوم جهش لحظه اي در خرد که ايشان لغزش آني عقل مينامد و ناقوص جدايي بعد از جدايي راجر و بدون حضور وي ساخته شده است و آلبوم ضربه نهايي به اسم پينک ولي کاري است که راجر به تنهايي و بدون بقيه اعضاء گروه انجام داده است و بعد از اين آلبوم بقیه اعضاء گروه از راجر جدا شدند زيرا به نظر ديويد گليمور اين کار بيش از حد سياسي بود . به خدا اين يکي ديکه قابل تحمل نيست!!! ادامه : همچنين آلبوم ديوار که سروده ي راجر واترز بود آنچنان تاثير گذار بود که لوکاس فيلمساز بزرگ و قدرتمند هاليوود اجازه ي ساخت فيلمي رو براي اين آلبوم گرفت و همين فيلم هم که همراه با موسيقي پينک فلويد بود بهترين فيلم سال ۱۹۸۰ شد که هنوز هم هنوز خيلي ها دنبال اين فيلم هستند. اين فيلم داستان زندگي راجر واترز بود که پدرش در جنگ جهاني کشته شد و خود با محيط فاشيستي آن زمان بزرگ ميشه همراه با مدرسه. آهنگ آجري ديگر بر فراز ديوار بود که گوينده ي نفرت بچه مدرسه اي ها از معلم و تنبه بود هم در صدر آهنگ هاي انگلستان قرار گرفت!!!!!! به خدا هيشکي رو نديدم که به اين خوبي پينک رو به لجن بکشه!!! اولا فيلم ديوار را آلن پارکر فيلم سازمعروف آنتي فيمينيست ساخت نه جورج لوکاس!!! اين فيلم در سال ۱۹۸۳ و در آمريکا ساخته شد نه ۱۹۸۰!!در اين فيلم راجر به دنيايي ماشيني امروز که انسان رو خالي از هويت مي کند و فرديت انسان در خود خرد اعتراض مي کند واين ربطي به فاشيسم ندارد!! در آخر تو رو خدا اگه سايتي درست مي کنيد که توش راجع به موزيک مي خواهيد بنويسيد لااقل از چند نفر کار بلد استفاده کنيد الان بچه هاي ۱۷ -۱۸ ساله ما به تنهايي يک فرهنگ موسيقي متحرک هستند اقلا از آنها استفاده کنيد. بابا جان کسي آدم را مجبور نمي کند کاري را که بلد نيست انجام دهد!!!:(( Tuesday, May 06, 2003
● فرهنگ ايران؛ فرهنگ افراط ها و تفريط ها
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *تو اين چند روز داشتم به اين مسئله فکر مي کردم اگر ما به گذشته فرهنگي و سياسي کشورمون نگاه کنيم کمتر اثري از تعادل و ميانه روي مي بينيم و همش يا افراط بوده يا تفريط واغلب کارهامون رو از روي احساس انجام ميديم چه در مسائل روزمره و شخصي و چه در مسائل اجتماعي وفرهنگي. به عنوان مثال در ازدواج وکار و دوستي و به طور کلي در تمام جنبه هاي زندگي.زماني چنان بخشنده هستيم که حاتم طائي بايد بيايد لنگ پهن کند و زماني چنان خسيس که حد ندارد.کافي به تاريخ نظر کنيم صد وهزار ها نمونه براي اين مسئله وجود دارد.زماني از فرهنگ ايراني کسي چون کوروش بيرون ميايد که حتي دشمن خود را مي بخشد وگرامي ميدارد و زماني کساني چون نادر شاه بيرون ميايد که حتي به فرزندان ذکور خود رحم نکرد ودستور داد همه آنها کور کردند!! زماني کسي چون آريوبرزن تا آخرين نفر جلو دشمن مقاومت مي کند و جانش را فدا مي کند و زماني کساني پيدا ميشوند راه را نشان اعراب مي دهند که زودتر ايران را اشغال کنند!! زماني چنان قدرتمند است که مغول وحشي را رام مي کند وزماني چنان دچار از خودبيگانگي مي گردد که در مقابل عرب وحشي از نظر فرهنگي کم ميآورد!! همين الان در مورد مسئله عراق کافي است به نظراتي که داده مي شود دقت کنيم٬ بعضي چنان چپ روي مي کنند که تو گويي صدام يک سياستمدار آزادخواه و وطن دوستي بوده که چون در مقابل افزون خواهيهاي آمريکا ايستادگي کرده به آين سرنوشت دچار شده است . وعده اي چنان در طرفداري از آمريکا افراط مي کنند که آدم فکر مي کند با يکي از اعضاي لابي يهودي جمهوريخواهان طرف است!!!بندرت کساني هستند که به اين مسئله با تعقل و از زاويه منافع ملي نگاه مي کنند.بهر صورت مثالهاي ديگري از اين دست در تاريخ ما فراوان است.بنظر من روشنفکران ما بايد روي اين مسئله کار کنند که بفهميم علت اينکه اينگونه دچار افراط و تفريط ميشويم چيست؟ ما تا زماني که کار فرهنگي نکنيم و مشکلات عديده خود را در اين زمينه حل نکنيم هر کار ديگري عبث خواهد بود تا زماني که ياد نگيريم بدور از هر گونه تعصب ٬ افراط و تفريط با مسائل خود بر خورد کنيم مشکل ما حل نخواهد شد واين کار مستلزم اينست که ريشه اين تندرويهاي خود را بشناسيم. به اميد آنروز Friday, May 02, 2003
● سينه پهلو و ويروس سارس
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *از حدود پانزدهم ماه مارس خبر گزاري ها خبري با اين مضنون منتشر کردند که نوعي بيماري سينه پهلو که منشاء آن ويروسي ناشناخته است در چين وهنگ کنگ شيوع پيدا کرده است ولي متاسفانه به علت شروع جنگ عراق در زير هياهو گم شد وآنچنانکه بايد به آن پرداخته نشد. اما با پايان جنگ و گسترش اين بيماري دنيا تازه متوجه خطر شد و کم کم رسانه ها با پرداختن به اين مشکل آن را در صدر اخبار خود قرار دادند .اما همچنان ابعاد اين خطر ناشناخته مانده است چون منافع اقتصادي و سياسي بعضي از کشورهاي بزرگ مانع از افشاء کامل آن است چنانکه چين در روزهاي اول از دادن اخبار صحيح خوداري ميکرد چون انتشار اين مطلب مساوي بود با تعطيلي کامل صنعت توريسم در چين وبه همين خاطر ويروس موفق به گسترش خود به اقصاء نقاط جهان شد!! در حالي که ميشد با يک قرنطينه صحيح تا حدود زيادي مانع گسترش بيماري شد.جالب اينجاست چيني ها بعد از اينکه متوجه اشتباه خود شدند شروع به انتشار اخبار کردند وخواستار کمک هاي جهاني براي مبارزه با اين مشکل شدند ولي متاسفانه اين سياست غلط يعني عدم اطلاع رساني صحيح و بايکوت کامل خبري در مورد ورود اين بيماري به ايران توسط مسئولان کشور ما اعمال ميشود که ميتواند در آينده موجب بروز يک فاجعه انساني شود ظاهر شوراي امنيت ملي تمام رسانه ها را از انتشار اخبار اين بيماري در ايران منع کرده است! اميدورام مسئولان متوجه اشتباه خود شده ودر جهت آگاهي اذهان عمومي گام بردارند چون شايد فردا خيلي دير باشد. اما چيزهاي که من در مورد اين ويروس عجيب و موذي شنيده ام از اين قراراست: ظاهرا اين ويروس محترم از خانواده RNA ويروسها هستند يعني اطلاعات ژنتيکي آن از نوع ريبو نکلئيک ميباشد و به صورت تک رشته اي ميباشد وبه همين خاطر داراي ويژگيهاي منحصر به فردي ميباشد. اول اينکه به علت وجود يک پديده طبيعي يعني اشتباه در نسخه برداري ژنوم در هنگام تکثير داراي قابليت تغيير پذيري وحشتناک ميباشد يعني بعد از چند نسل تکثير ويروس هاي جديد ممکن است با ويروسهاي والد خود متفاوت باشند بنابر اين ما دائما با سويه هاي(نژاد) جديدي از اين ويروس روبرو خواهيم بود و اين يعني يک مشکل بزرگ در مبارزه با اين بيماري! ميکروبيولوژيست قبلا فکرميکردند که اين ويروس بيش از چهار ساعت در بيرون از بدن زنده نخواهد ماند ولي طبق شواهد جديد اين زمان به ده ساعت و در مواردي به بيست وچهار ساعت نيز رسيده است که اين خود مشکل را بزرگتر خواهد کرد.در ضمن اين ويروس در بدن افراد مختلف اثرات يکساني ندارد! يعني افراد بسته به بنيه بدني و ضعف يا قوت سيسنم ايمني در مقابل با اين ويروس متفاوت عمل مي کنند واين بدين معني است که ويروس در بدن افراد مختلف يکسان عمل نمي کند و اين پزشکان را در مقابله با اين بيماري با مشکل مواجه ساخته است . متاسفانه تا کنون هيچ داروي موثر براي اين بيماري شناخته نشده وپزشکان در مواجهه با اين بيماري تنها به تقويت سيستم دفاعي افراد پرداخته اند و تنها به مقاومت خود بيماران دل بسته اند ويک شرکت بزرگ داروي آمريکا اعلام کرده است پروژه ساخت دارو براي اين بيماري حداقل پنج سال وقت خواهد گرفت!!! نکته ديگري که مشکل را بدتر مي کند اينست که ديده شده است که عليرغم تمام قرنطينه هاي شديدي که اعمال ميشود پرستاران و پزشکاني که با اين بيماران مواجه هستند اين ويروس را با خود به بيرون حمل مي کنند و خود عاملي براي انتشار هستند. گفته ميشود حدود ۵۰ درصد مبتلايان مي ميرند.اين ويروس تقريبا از تمام راههاي که مربوط به بزاق و ترشحات بدن مربوط مي شود منتشرميگردد. يعني حتي آب چشم مبتلايان! امروز به مدد پرواز هاي هوائي اين ويروس محترم به سراسر جهان از جمله به کانادا تشريف برده اند! بنابر اين بدين معني است که بايد منتظر بروز اين بيماري در جاهاي ديگر نيز بود و اگر بزودي چاره اي انديشيده نشود بايد منتظر يک فاجعه جهاني مانند زمان قرون وسطا که وبا و طاعون به صورت وحشتناکي کشتار کردند باشيم.و ممکن است تمدن بشري به خاطر اين مسئله دچار آسيب جدي شود.چون ابتدا صنعت توريسم از بين خواهد رفت که به تبع آن ميليونها نفر بيکار خواهند شد و اين به خودي خود مي تواند وحشتناک باشد چون درآمد بسيباري از کشورها به آين مسئله بستگي جدي دارد.و در مراحل پيشرفته تمام کار و شغلهاي که به مکانهاي عمومي به صورتي ربط دارد دچار آسيب خواهد شد و ممکن است مدارس و دانشگاهها و کارخانه جات بسته شود و... خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل اميدوارم اين مشکل خيلي زود و قبل از اينکه به جاهاي باريک کشيده شود حل گردد اما خوشبيني ما نبايد مانع از ديدن حقايق باشد و نبايد ساده و خوشبينانه از اين مشکل گذشت. جالب اينجاست که روزنامه جوان تيتر زده بود که مشکل ويروس سارس را رسانه هاي آمريکاي بيخود بزرگ مي کنند!!!!!!
|
صفحه اصلی
|