هشت پا |
|
Friday, January 23, 2004
● قصه کوتوله ها و درازها
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *ايشان آدم واقع بيني بود وهميشه در مقابل آينه احساس ناراحتي ميکرد! يک نفر اينقدر حرف ميزد که گوشش از شنيدن حرف ديگران ناتوان شده بود! شانس آوردي که عشق چشمانت را کور کرد وگرنه مجبور بودي واقعيت کثيف زندگي را ببيني! يک آدم بدبخت خوابهاي خوبي ديد و ديگه از خواب بيدار نشد! کوتوله ها درازها رو گرفتن و انداختن تو زندون ، همه مردم نصفشون رفت زيرزمين! يک نفر انقلابي بيست زندان بود و بعد از پيروزي انقلاب چون هيچکاري بلد نبود ، شد رئيس زندان! يک عده کوتوله رسيدن به يک برج دراز يکشون گفت: اين چقدر درازه ،من قدم بهش نميرسه و برج سازي ممنوع کردن!! يکي اسلحه کشيد و همه واقعيت را پذيرفتند! يک نفر اينقدر سرموضعش ايستاد که از همه عقب موند! مردم ، قهرمان رو از زندون درآوردن و روي شونه هاي خودشون گذاشتن. ديگه هر کاري کردن پايين نيومد! يک نفر همه چيز رو عادلانه تقسيم کردو هيشکي هيچي گيرش نيومد! يک نفر ميخواست معروف بشه ، دنيا رو به گند کشيد! يک نفر از ترس اينکه بکشنش ، سکته کرد و مرد! برگرفته از کتاب کوتوله ها و درازها اثر ابراهيم نبوي يکي از بهترين طنزنويسان معاصر قلمش منحصر بفرد اگرچه اينروزها اونم داره به علت افراطي شدن از دست ميده ولي من دوسش دارم اولين چيزي که ازش خوندم بدونه اينکه بشناسمش معاني آهنگهاي آلبوم ديوار پينک فلويد بود و تحليلي که روش کرده بود در ماهنامه گزارش فيلم. به لطف يکي از دوستان اين کتابش بدستم رسيد ، از خوندنش بسيار لذت بردم حيفم اومد که قسمتي از کتاب رو اينجا نزارم.ياد دوران اوج روزنامه هاي دوخرداد بخير ، من هميشه روزنامه هاي که شمس الواعظين منتشر ميکرد دوست داشتم چون دوتا ويژگي مورد علاقه منو داشت يکي ستونهاي روزانه ابراهيم نبوي بود و ديگري ستون کامپيوتر واينترنت حسين درخشان بود. خرم باشيد. Saturday, January 10, 2004
●
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *خانه اي در ماسه و مه.... فيلمي که اينروزها اکران سينماهاي آمريکاست با هنرمندي بزرگاني چون جنيفر کانالي و سر بن کينگزلي بزرگ ( حتمي شاهکار او را در نقش گاندي بياد داريد) و به کارگرداني يک کارگردان اوکرايني آمريکائي بنام پرلمن ، اما در کنار آنها يک نام آشناي ايراني به چشم ميخورد (( شهره آغداشلو )) . فيلم عنوان برگزيده انجمن منتقدان نيويورک و همچنين انجمن لس آنجلس را تواما به خود اختصاص ميدهد و خانم آغداشلو به عنوان هنرپيشه زن برگزيده انجمن منتقدان نيويورک هم انتخاب شده است. ميشود گفت اولين حضور جدي هنرپيشه زن ايراني درهاليوود و سينماي حرفه اي. گفته ميشود او همچنين جزو کانديدهاي اوليه اسکار نيز انتخاب شده است که از بين آنها کانديدهاي اصلي انتخاب خواهد شد. داستان فيلم که از روي يکي از پرفروشترين کتابهاي آمريکا با همين نام انتخاب شده است روايات يک نسل مهاجران ايراني ابتداي انقلاب است. يک سرهنگ خلبان(بن کينگزلي) که از دوستان شاه بوده است زمان انقلاب از ترس جان خويش به همراه خانواده از ايران مي گريزد وبه اروپا واز آنجا به آمريکا ميرود.در آنجا در يک حراجي خانه اي را ميخرد که متعلق به يک دختر جوان (جنيفر کانالي)است که تازه ترک اعتياد کرده است و متعقد است که خانه اش به ناحق و به اشتباه فروخته شده است........ فکر کنم فيلم ديدني باشد و بايد همين روزها هم به اينجا برسد شايدم تا حالا رسيده!!! راستي امروز هفتادو پنجمين سالروز تولد تن تن مي باشد من که در دوران کودکي از خوندن کتابهاي تن تن لذت ميبردم از شما چه پنهون الان هم دوست دارم بخونم!!! تو خبرها شنيدم به اين مناسبت سکه ده يوروي تو بلژيک ضرب شده با نقش تن تن و ميلو. خرم باشيد
|
صفحه اصلی
|