هشت پا |
|
Thursday, October 28, 2004
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * Tuesday, October 19, 2004 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * Sunday, October 17, 2004
●
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *الکساندر کبير يا اسکندر گجستک... اما بشنويد از رفتار قهرمان فيلم الکساندر به اصطلاح کبير! فيليپ پدر الکساندر بسياري از دولتهاي يوناني را مطيع خود کرده بود.الکساندر در نوزده سالگي بر عليه پدر توطئه کردو او را کشت در اين هنگام بسياري از دولت شهرهاي يوناني از فرصت استفاده کرده و سر به شورش برداشتند از جمله شهر تب بود که رسما خود را تابع شاهنشاه ايران خواند واز داريوش سوم کمک خواست اما چون وي سرگرم دفع مخالفان داخلي بود نتوانست سپاهي براي کمک بفرستد و فقط پول فرستاد .مردم شهر در مقابل الکساندر به شدت مقاومت کردند اما سرانجام شکست خوردند ،الکساندر بعد از فتح شهر دستور داد همه را از دم تيغ بگذرانند و بناها را ويران کنند و خاک آنرا به اطراف پراکنده کنند سپس او بعد از سرکوب بقيه مخالفان در يونان حدود سال ۳۳4 ق.م از داردانل گذشت و وارد آسيا شد و در مسير تمام شهرهاي که مقاومت مي کردند ويران کرد گروهي نيز که مرعوب قدرت او شده بودند تسليم وي ميشدند، اختلافات داخلي و فزوني طلبي بعضي از حکام زمينه پيروزي سريع الکساندر را فراهم ميکرد. ابتدا در گرانيک با سپاهيان شاهنشاه ايران روبرو شد و آنان را درهم شکست و بسياري از فرماندهان ايران کشته شدند. در اين هنگام فرمانده نيروي دريايي ايران منون از راه دريا به سمت يونان حرکت کرد تا با همکاري پادشاه اسپارت مقدونيه مورد حمله قرار دهد تا شايد الکساندر به يونان برگردد و فرصت براي جمع آوري سپاه بيشتر براي ايرانيان فراهم شود که در راه به علل نامعلوم درگذشت. الکساندر در شمال سوريه و لبنان در منطقه بنام کيليکيه اردو زد وبه دروغ شايع کرد که بيمار شده است داريوش سوم وقتي خبر را شنيد تصميم گرفت بر او بتازد و او غافلگير کند از طرفي چون با توطئه هاي داخلي روبرو بود خانواده سلطنتي و جواهرات سلطنتي را با خود براداشت تا در صورت بروز اتفاقي بتواند بار ديگر نيرو گردآوري کند. داريوش سوم براي اينکه الکساندر را غافلگير کند تصميم گرفت از تنگه ايسوس عبور کند ظاهرا در اين امر خائناني که از پيش با الکساندر توافق کرده بودند دست داشته اند. بهر صورت زماني داريوش با سپاهيانش وارد تنگه ايسوس شد از طرف يونانيان که در کمين بودند مورد حمله قرار گرفت و به سختي شکست خورد ولي توانست بگريزد اما تمام خانواده سلطنتي از جمله مادر و همسر و دختران شاه اسير شدند. سپس الکساندر به سمت سوريه حرکت کرد و تمام شهرها يکي پس از ديگري غارت و ويران کرد و بعد وارد لبنان شد شهر صور در مسير بسيار مقاومت کرد اما سرانجام به سرنوشت ديگران دچار شد بعد از آن فلسطين و مصر فتح شد در مصر مردم هيچ مقاومتي نکردند اما الکساندر در آنجا از هيچ جنايتي فروگذار نکرد سپس روبه سوي ميانرودان نهاد و در ناحيه بنام اربيل به داريوش روبرو شد در دو مرحله نبرد ايرانيان توانستند بر يونانيان پيروز شده و تلفات سنگيني به آنان وارد کنند بنابر اين در روز سوم الکساندر تصميم گرفت داريوش را بکشد به گفته پلوتارک مورخ يوناني او به ارابه شاه حمله برد و نگهبان شاه را به ضرب زوبين خود کشت شاه به زير ارابه افتاد وهمه گمان کردند شاه کشته شده است هزميت در ميان ايرانيان افتاد با فرا رسيدن شب شاه که زنده مانده بود به اردو بازگشت و تصميم به عقب نشيني گرفت و به همدان عقب نشست . الکساندر به سمت بابل حرکت کرد و پس از کشتار مدافعان شهر وارد آن شد و دستور غارت صادر کرد و بعد به سمت شوش حرکت کرد وآنجا را نيز فتح کرد و دستور کشتار مردم را صادر کرد سپس به سمت استخر پايتخت پارس حرکت کرد در راه آريوبرزن سردار ايراني راه را بر او بست و بشدت مقاومت کرد چون جنگ طول کشيد به راهنماي ارسطو نيروهاي يوناني از کوه گذشتند و او را محاصره کردند اما بازهم اريو برزن و سربازانش تا اخرين نفر جنگيدند و کشته شدند داستان مقاومت او را پلوتارک باديده احترام نقل کرده است بعد از آن الکساندر چون شهر هيچگونه حصاري نداشت به راحتي وارد شهر شد و دستور تمام مردم را از دم تيغ بگذرانند و تمام بناها را ويران کنند سپس خود شخصا با گارد خويش وارد کاخ آپادانا شد و آنرا آتش زد.داريوش به باختر حرکت کرد در آنجا با اردشير چهارم روبرو شدو توسط وي به اسارت درآمد وقتي الکساندر خبر را شنيد به سمت باختر حرکت کرد و به اردشير چهارم حمله کرد او که توان مقاومت نداشت گريخت ظاهرا ارابه حامل داريوش سوم بدست وي افتاد بهرصورت يا قبل از الکساندر يا در همان زمان او که به شدت بيمار شده بود درگذشت.الکساندر دستور داد او را با احترام دفن کنند سپس خود را رسما جانشين داريوش سوم خواند و وانمود کرد که ميخواهد انتقام او را بستاند پس به شرق لشگر کشيد و هرات را فتح کرد بعد از آن متوجه بلخ شد در جنگ اردشير چهارم اسير شد بعدها او را در همدان به دستور الکساندر به دو نيم کرده و کشتند در اين هنگام سرداران وي که از اعمال الکشاندر به خشم آمده بودند تصميم به قتل او گرفته بودند که خبر از طريق سربازي که معشوق يکي از سرداران بود(همجنسبازي در ميان يونانيان رواج داشته و يکنوع فضيلت شمرده ميشده است) و به جان خويش بيمناک شده بود به اطلاع الکساندر رسيد و او آنان را قتل عام کرد بعد ها او روبسوي هند نهاد و ملتان را ويران کرد اما ظاهرا از هنديها شکست خورد و به پارس بازگشت و در آنجا رسما بنام جانشين داريوش سوم تاجگذاري کرد گفته ميشود در اين مرحله از ويران کرد شهر استخر و کاخ آپادانا اظهار پشيماني کرده است ! سپس به همدان رفت و دو تن از دختران داريوش را به همسري برگزيد و همچنين دختر حاکم پارت را که بسيار زيبا نيز بوده بنام رخشانک به ازدواج خود درآورد همچنين بسياري از دختران خانوادههاي بزرگ را ميان سرداران خود قسمت کرد سپس به بابل رفت و در آنجا با توطئه يکي از سردارانش مسموم شد و مرد اين رويداد به سال ۳۲۳ ق.م رخ داده است البته روايات ديگري در مورد مرگ وي وجود دارد از جمله تب نوبه و اينکه به علت افراط در ميگساري و شهوتراني مرگ وي رخ داده است. الکساندر خود را خدا ميدانست و ميگفت يک شب زئوس خداي خدايان از بالاي کوه المپ به زير آمده و با مادر وي همبستر شده است و او زاده شده است او مجسمه خود را بر بالاي همه خدايان قرار داد. زرتشتيان ايران به واسطه جناياتي که او در ايران مرتکب شده است وي را اسکندر گجستک مينامند يعني نفرين شده. فردوسي اسکندر را جزو معدود کساني قرار داده که مرتب او به بدي ياد ميکند.بسياري از تمدنها از جمله بابل ،فنيقيه و مصر که تمام مدت سلطنت شاهان ايران با عظمت و شکوه فراوان حيات داشتند و در حفظ آيين و ودين وزبانشان آزاد بودند بعد از حمله اسکندر يا از بين رفتند مانند بابل و فنيقيه ويا کاملا يوناني شدند مانند مصر . حال مقايسه کنيد بين ايرانيان و يونانيان صاحب تمدن! اينهم داستان واقعي قهرمان فيلم اليور استون! خرم باشيد. پي نوشت: ايران در عصر شاهان نوشته دکتر خنجي داريوش سوم و حمله اسکندر به نقل از کاپوچينو Wednesday, October 13, 2004
●
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *الکساندر کبير يا اسکندر گجستک... اينروز ها هياهوي در مورد آخرين ساخته اليور استون اين فيلم ساز شهير و صاحب سبک هاليودي برپاست. آخرين ساخته او که الکساندر کبير نام دارد و با شرکت جمعي از ناموران عالم سينما از آن جمله :کولين فارل ، وال کيلمر و آنجلينا جولي و سرآنتوني هاپکينز بزرگ به زودي بر روي پرده سينماها خواهد رفت. اما چيزي از هم اکنون باعث نگراني واعتراض جمعي از ايراندوستان و بخصوص زرتشتيان را فراهم آورده است استفاده از نشان فروهر براي الکساندر در تيزر تبليغاتي فيلم است. البته بعد از اعتراض زرتشتيان و پارسيان هند ، دفتر اليور استون طي نامه اي اعلام کرد که از اين اشتباه متاسف است و آرم فروهر را از تيزر حذف خواهد کرد.اما اين اشتباه عمدي يا غير عمدي نشان دهنده مشکل ديگري در اين فيلم است و آن همانا تحريف تاريخ به نفع قهرمان فيلم يعني الکساندر است. غربيها همواره خود را مديون الکساندر ميدانند و وانمود ميکنند اگر او نبود يونان متمدن در زير فشار شرقيهاي وحشي از ميان ميرفت و شايد امروز خبري از دنياي متمدن نبود!در حاليکه واقعيت کاملا متفاوت با آنچيزي هست که در غرب نشان داده ميشود! هخامنشيان و در کل ايران ملتي با فرهنگ ، پيشرفته و رفتاري کاملا مسالمت آميز با ملل مغلوب داشتن و صلح دوستي چه از نظر سياسي و چه فرهنگي در مناطق تحت نفوذشان برقرار بوده است. نمونه اش رفتار کورش کبير يا داريوش شاه و خشايار شاه در سرزمينهاي فتح شده بوده است.هيچ گزارش تاريخي از غارت و تاراج و کشتار در مناطق فتح شده توسط ايرانيان از جمله بابل و مصر وجود ندارد بلکه تمام شواهد حکايت از سازندگي و ترميم خرابيها و آباداني و احترام به اديان و اعتقادات ملل مغلوب دارد که نشان از فرهنگ بسيار والا ايرانيان آنهم در مقطع تاريخي مي باشد.کتبيه کوروش در مورد حقوق بشر دليل بسيار مهمي بر اين مدعاي تاريخيست. گزارش يونانيان در مورد ويران شدن آتن به دست خشايار شاه بسيار متزلزل و قابل ترديد است چرا که اگر آن شهر ويران شد چه طور دوباره ساخته شده و مجدد قدرت اول را کسب کرده است!؟ادامه دارد... خرم باشید. پی نوشت: خبر بي بي سي در اين مورد سايت رسمي فيلم Sunday, October 03, 2004
●
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *جنگ ادشير ساساني با اردوان اشکاني و کشتن او به روايت استاد سخن فردوسي که ترجمه اي دقيق از کارنامه اردشير بابکان است و براستي نشان از کار بزرگ استاد سخن فردوسي ميباشد .اين قسمت از شاهنامه بدرستي نشان ميدهد که فردوسي شاهنامه را از خود نسروده (بر خلاف برخي هوچي که ميگويند او براي زر وسيمي که سلطان محمود غزنوي قولش را داده بود ) بلکه او در اينکار از منابعي که وجود داشته استفاده کرده وکار او ترجمه اي به زبان شعر است و در اين راه نه بيتي افزوده و نه کم کرده است. چـــــو آگـــــاهـــــي آمــــــد ســــــوي اردوان**** دلـش گــشـــت پـــر بـــيـــم و تـــيـــره روان چــنــيــن گــفــت كــايــن راز چــرخ بــلــنـــد****هــمــي گـــفـــت بـــا مـــن خـــداونـــد پـــنـــد هــر آن بــد كــز انــديــشــه بــيــرون بـــود****ز بـخـشـش بــه كـوشــش گــذر چــون بــود گـــمـــانـــي نـــبــــردم كــــه از اردشــــيــــر****يـكــي نــامــجـــوي آيـــد و شـــهـــرگـــيـــر در گــــنــــج بــــگــــشـــــاد و روزي بـــــداد****سـپــه بـــرگـــرفـــت و بـــنـــه بـــرنـــهـــاد ز گــيــــل وز ديــــلـــم بــيــــامـــد سپـــــاه****هــــــمــــــي گـــــرد لـشـــگر برآمــد به ماه وزان روي لـــــــشـــــــگر بــــــيــــاورد شاه ****ســـپــــاهــــــي کــــه بــر بـاد بـربـست راه خــروشـــان ســـپـــاه و درفـــشـــان درفـــش****سـرافـشـان دل از تــيــغ هـــاي بـــنـــفـــش چـهـل روز زيــن ســان هــمــي جــنــگ بــود****بـر آن زيـردسـتـان جــهــان تــنـــگ بـــود ســـرانـــجـــام ابــــري بــــرآمــــد ســــيــــاه ****بــشـــد كـــوشـش و رزم را دســــتــــگــــاه يـــكـــي بـــاد بـــرخـــاســـت از بــــــو مـــهـن****دل جــنــگــيــان گــشـت ز آن پــر شـــكـــن بـــتـــوفـــيـــد كـــوه و بـــلـــرزيـــد دشــــت****خــروشش هــمـــي از هـــوا بـــرگـــذشـــت بــــتــــرســــيــــد ز آن لــــشــــگــــر اردوان**** شــدنــد انــدريــن يــك ســخــن هـــم زبـــان كـــه ايـــن كـــار بـــر اردوان ايـــزديـــســـت****بـديـن لـشگـر اكـنــون بــبــايــد گــريــســت گــــرفــــتـــــار شـــــد در مـــــيـــــان اردوان****بــــداد از پــــي تـــــاج شـــــيـــريـــــن روان چــنــيــن اســت كــردار ايــن چـــرخ پـــيـــر****چـــه بــــا اردوان و چــــه بــــا اردشــــيــــر هــمـــه رزمـــگـــه پـــر ســـتـــام و كـــمـــر****پــر از آلـــت لـــشـــگـــر و ســـيـــم و زر بـــفـــرمــــود تــــا گــــرد كــــردنــــد شــــاه ****بـبــخــشــيــد ز آن پــس هــمــه بــر ســپــاه بـــرفـــت از مـــيـــان بـــزرگـــان بــــــنــــاک ****تــــن اردوان را ز خـــــون كـــــرده پــــــاك خــروشــان بــــــبـــــــردش ز خـــاك نـــبـــرد****بــر آيــيــن شــاهــان يــكــي دخــمـــه كـــرد بــه ديــبــا بــپــوشـــيـــد خـــســـتـــه بـــرش****ز كــافـــور كـــرد افـــســـري بـــر ســـرش وز آن پـــس بـــيــــامــــد بــــر اردشــــيــــر****چــنــيــن گــفــت كــاي شــاه دانــش پـــذيـــر تــو فــرمـــان بـــر و دخـــتـــر او بـــخـــــــواه****كـه بــا فــر و بــرزســت و بــا تــاج و گــاه ازو پــنــد بــشــنــيــد و گـــفـــتـــا رواســـت****هــم انــدر زمــان دخــتـــر او بـــخـــواســـت رحمت بر تربت پاک فردوسي باد خرم باشيد. Saturday, October 02, 2004
● جشن مهرگان
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *روز مهر از ماه مهر را روز مهرگان مي نامند. ايرانيان از دوران باستان اين روز را جشن مي گرفتند زيرا نشانه پايان يک فصل (تابستان) و شروع فصلي ديگر (زمستان) بود. اين رسم بعدها وارد آيين زردشتگري شد. اين جشن بعد از نوروز داراي بيشترين اهميت بوده است. مهرگان از روز مهر شروع ميشده و به مدت شش روز ادامه داشته است . گفته ميشود ايرانيان در چنين روزي به رهبري کاوه بر عليه ضحاک قيام کردند و بعد از شکست او فريدون را به پادشاهي برگزيدند.اين جشن در زمان هخامنشيان و پيش از آنها رواج داشته و در چنين زماني شاهان به زيردستان و پادشاهان محلي هداياي ميدادند.بعدها در زمان ساسانيان بر عظمت اين مراسم افزوده شد به طوري اهميت آن با نوروز يکسان شد. شاهنشاه ساساني در چنين روزي به ميان مردم مي آمد وبا آنان همسفره و همخوراک ميشد .بعد از ورود اسلام به ايران اين مراسم همچنان به قوت خود باقي بود بطوري که گزارشهاي مختلفي در مورد برگزاري اين مراسم در دربار سامانيان وجود دارد.با ورود مغول وبروز فقر وافسردگي و سپس رواج صوفگري در ميان ايرانيان از اهميت آن کاسته شد و با شکلگيري حکومت صفويه در ايران به کلي ز برگزاي آن ممانعت به عمل آمد زيرا سلاطين صفوي آن را از رسوم زردشتيان مي شمردندو خود را سلطان مسلمين ميدانستند .ظاهرا اين برخورد در زمان قجرها نيز به شدت دنبال ميشده است.اما امروزه ما ميدانيم که اين مراسم از ديرباز ميان ايرانيان چه پيش از اسلام و چه بعد از ان رواج داشته است و برگزاري آن توسط زردشتيان هيچ ربطي به آيين زردشتيگري ندارد. خرم باشيد.
|
صفحه اصلی
|