-->
هشت پا





لينكدوني

بايگاني لينكدوني


فتوبلاگ

بايگاني فتوبلاگ
Saturday, May 28, 2005

بعد از سه ماه اندي ديدمش، شاد و سر زنده و زيباتر از قبل بنظر ميرسيد، اميدوارم هر جا که هست شاد وخوش وپيروز باشه.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Wednesday, May 25, 2005

ميدوني چيه؟ نميدوني؟!
همون بهتر که نميدوني لااقل اينجوري راحتري!
لعنت به اين زندگي! من که پاک خسته شدم.

پي نوشت: آقا اين صفحه شخصي که گوگل درست کرده رو ببينيد و استفاده کنيد ، من وقتي ديدم کلي فکم کش اومد آخر پوز زنيه!!!!




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Tuesday, May 24, 2005

توصيف استاد سخن فردوسي ار زن خوب

اگر پارسا باشد و راي زن ****** يکي گنج باشد پر آکنده زن
بويژه که باشد ببالا بلند ****** فروهشته تا پاي مشکين کمند
خردمند و با دانش، ناز و شرم ****** سخن گفتن خوب و آواي نرم




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Sunday, May 22, 2005

دکتر يا ديپلمه شکارچي؟

امروز همينطور که داشتم وبگردي ميکردم به مطلبي با عنوان "دكتر هدايت تاجبخش: تاكسيدرمي را مي‌‌آموزيم تا طبيعت آرام بماند" برخوردم چون کمي تا قسمتي به آش رشته تحصيليم ميخوره رفتم نگاه کردم و آه از نهادم بلند شد!! حالا اينکه تاکسيدرمي چه ربطي داره به سايت ميراث فرهنگي بماند ، اما تاسف آور اين بود که با نوعي تبليغ به موضوع شکار نگاه شده بود و اين آقاي تاجبخش اشراف زاده قجري با افتخار از اينکه ما جد اندر جد شکارچي بوديم ياد کرده بود و اينکه حالا کارو من رو از حالت تفريحي خارج کردم و به صورت حرفه درآوردم ! البته اين موضوع که ايشون تاکسيدرمي رو به بهترين حالت بلده کلي از نمونه هاي موزه هاي حيات وحش کار ايشونه شکي درش نيست! اما موضوع اينجا که اين آقا با شکار بي رويه گونه هاي کمياب فلور جانوري ايران و تبليغ شکار!! چه صدمات جبران ناپذيري رو به حيات وحش زده خدا ميدونه! در تمام دنيا نمونه هاي رو تاکسيدرمي ميکنن که به دليلي مردن و حالا ميخوان به اين روش نگهداريش کنن نه اينکه بيفتن به جونه طبيعت و هرچي گونه کمياب هست تق و تق شکار کنن!! بعد هم کلي قيافه حق بجانب بگيرن که من همرو خودم شکار کردم!!! نه بابا! جون من راست ميگي؟! تازه اساتيد دانشگاه هيچکدوم ايشون رو قبول ندارن و ميگن مدرک نداره و دروغ ميگه، يکيشون بجد ميگفت ايشون يک ديپلمه شکارچي هست وتمام!! حالا راست و دورغش پايه خودشون .
اما تو رو خدا ننگ نيست يک همچين آدمي استاد دانشگاه باشه تو زمينه علوم جانوري و محيط زيست و تمام اعمالش به ضرر محيط زيست باشه؟ زشت نيست به اين آدم بگي استاد و اون رو در کنار اساتيدي مثل دکتر کيابي و دکتر حسيني و دکتر بلوچ قرار بدي؟

خوش باشيد.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Saturday, May 21, 2005

آدم پررو!

روز چهارشنبه بعد ظهر بود و در محل کارم نشسته بودم ، تلفن زنگ خورد ويکي از دوستان نسبتا قديمي پشت خط بودو درست در همين هنگام يکي از کارشناسان شرکت که نسبتا آدم پروئي هستش و احساس صميميتش منو کشته وارد بخش ما شد و اينک ادامه ماجرا:
من- به..... سلاممممممممم!
کارشناس - سلام آقا!
من- چطوري خوبي؟ بابا دلم تنگ شده بود برات
کارشناس- ما هستيم در خدمت شما ، کافيه پا تو بلند کني تا مرا ببيني!
من- مرتيکه تو خجالت نميکشي؟ آخه تو آدمي؟ معرفت داري؟
قيافه متعجب کارشناس مربوطه!!!
من- بابا نه زنگي نه چيزي اين چه وضعشه؟؟
پوز نسبتا کش آمده کارشناس محترم!!
بعد که تلفنم تموم شد ديدم همکارم داره ريسه ميره از خنده، ازش جريان پرسيدم، گفت فلاني صحبت تلفني تو رو اشتباه گرفته بود!! گفتم حقش بسکه پررو تشريف داره!! آخه يارو چهل سالشه و کلي يال و کوپال همچين با آدم شوخي ميکنه ، آدم فکر ميکنه دوره دبيرستانه!!! مثلا زنگ ميزنه و پشت خط ميگه فلاني(اسمش) هستم و چاکر! يا مياد تو بخش بلند داد ميزنه آي نفس کش!! يکبار بهش گفتم همکار محترم فکر نميکنيد اين اخلاق شما باعث سوتفاهم ميشه؟؟ جواب داد چکنم که اين خوش مشربي من کار دستم ميده!! مثلا با يکي واستادي و داري صحبت ميکني يهو ميبيني يکي داره اون وسط نظر ميده!! يکدفعه هم بحث يکي از سرويسهاي شبکه رو با همکارم ميکردم که بايد چيکارکنيم يهو ديدم يکي داره نظر کارشناسي ميده در حاليکه در حد باقالي از کامپيوتر نميفهمه يکبارهم باهش کنتاکت کردم و اما فرداش از روز اول صميميتر شد!! موندم باهاش چيکار کنم؟! بنظر شما با يک آدم پررو چکار بايد کرد؟

خوش باشيد.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Monday, May 16, 2005



پيکان

بالاخره پيکان به تاريخ پيوست!! بعد بيش از ۳۸ سال توليد با رفتنش دلهاي ما رو غمگين کرد! پيکان هفت هزار توماني که تونسته بود رکورد شش ميليون تومان رو ثبت کنه با سلام و صلوات راهي موزه شد اگرچه هنوز موکب راهوار جاده ها و خيابونهاي ماست اما ديگه از صفر کيلومترش خبري نيست!پيکاني که با تلاش صنعتگران و مديران زحمتکش ايران خودرو (ايران ناسيونال سابق) مصرفش از صدي هفت به صدي پانزده ارتقا پيدا کرده بود!! با رفتنش ما رو دلتنگ خودش ميکنه! آخه مگه ميشه؟؟ من از روزي که چشم باز کردم همه جا رو با پيکان ديدم، از پيکان کار گرفته تا جوانان و دولوکس! حالا برام تصور دنياي بدون پيکان مشکله!
پريروز مديركل روابط عمومى سازمان گسترش و نوسازى صنايع ايران در حاليکه اشک ميريخت خبر درگذشت مرحوم مغفور شادروان پيکان رو اعلام کرد !! ما براي بازماندگان ،که اين خودرو درپيتي پانصد هزار توماني رو با کمال پروئي و وقاحت با قيمت پنج ميليون و خرده اي قابل مردم ميکردند تسليت عرض ميکنيم و اميدوارم خودروهاي ديگر سود مورد نظر آن مديران محترم و دلسوز و زحمتکش را تامين کند!!!

خوش باشيد.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Sunday, May 15, 2005

نمايشگاه کتاب و ...

امسال موسم نمايشگاه کتاب شد و ما هم طبق عادت رفتيم که خريدي کنيم و گشتي تو بازار کتاب بزنيم. ولي هر سال دريغ از پارسال! جدا از تمام چيزهاي که دامنگير تمام نمايشگاهها هستش و کم و بيش همه دوستان تو بلاگاشون بهش اشاره ميکنن مانند نمايشگاه مد بودن و بيکار و بي هدف گشتن عمده جمعيت حاضر ! يا محل جفت يابي!! و ...
چيزي که تاسف آور بودو من ميخواستم بهش اشاهر کنم عناوين کتابهاي موجود و کتابهاي پر فروش نمايشگاه بود.
جدا از کتابهاي دانشگاهي و درسي که مشتري ثابت خودشون را دارن عمده کتابها شامل سه گروه زير بودن ، گروه اول: ارتباط با ارواح ، جن و جنيان ،ارتباط بي سيم ! ارتباط از راه دور و نزديک! و پيشگويي ، تعبير خواب ، فال قهوه، فال هندی! فال چيني! فال عربي! فال بوميان بورکينافاسو!!
گروه دوم: عشقهاي آتشين! مردمان مريخي و زنان پلوتوني!! مردمان آتشي و زنان سرد قطبي! درد عشق! چگونه عاشق شويم! خودآموز عشق در بيست وچهار ساعت!و غيره...
گروه سوم که بيشتر جنبه آموزشي داره! اونم برا نسل امروزي که ختم هر کاري هستش! مثل: خودآموز زناشويي، حل مشکلات زناشويي در هفت دقيقه!! هزار راه نرفته و روشهاي حل مشکلات! و غيره....
اون گوشه و کنار هم چندتايي کتاب شعر و متفرقه بود که البته اصولا زياد به چشم نميومد!!‌ فکر نميکنم هيچ جاي دنيا اينقدر کتابهاي فرهنگي و فلسفي چاپ بشه که اينجا ميشه!!البته در اين که ما ملت فرهنگ دوستي هستيم شکي نيست فقط خدا کنه که بيشتر از اين فرهنگي نشيم!!
دريغ از دوتا رمان خوب، دريغ از دو تا کتاب فلسفي خوب و دريغ از....

خوش باشيد.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Tuesday, May 10, 2005

ديگه بسه!

ظاهرا اين حکايت مرگ پايان ناپذير است! ديگه کلافه شدم ،اين ماه ارديبهشت عجب ماه مزخرفي شد! به فاصله دو روز دو تا از نزديکان يکي از دوستان فوت شدند!! گمونم اينجوري پيش بره ما بهتره با لحاف و تشک بريم مسجد! بابا اين خدا هم با اين کاراش!! ديگه خسته شدم،چهار خبر مرگ تو يه هفته...
حوصله نوشتن ندارم فعلا تا ببينيم چي قراره پيش بياد، شايد ديديد پست بعدي آگهي دق مرگ شدن منه از زندگي که توسط دوستان پابليش شده!
خوش باشيد.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Saturday, May 07, 2005

بدون عنوان

خسته شدم بسکه خبر مرگ شنيده ام، همش درد ، همش غم...
تو بهار سر سبز و خوش آب و هوا اونم بعد چند خشکسالي و گرما ، چرا بايد دلمون سرد وتاريک باشه؟ هر وقت يک چيزي درسته بقيه چيزها خراب ميشه! چرا هيچ وقت همه چيز باهم و خوب پيش نميره؟
از اواخر سال گذشته يک پام بهشت زهراست يک پام مسجد! اول اسفند ماه پدر يکي از همکاران نزديک فوت کرد اون موقع با خودم فکر کردم کاش آخري باشه! اما زهي خيال باطل.... اوضاع طوري شد که من روز اول عيد مجبور شدم برگردم تهران و برم مسجد... چون روز قبلش پدر يکي از دوستان نزديک فوت شده بود. اما تازه اولش بود ، اما اين آخريها ديگه واقعا غير قابل تحمل شد! مرگ پدر دو تا از دوستان در فاصله ۳ روز! ابتدا پدر بهنام و اين آخري ديگه نابود کننده بود. پدر دوست عزيزم کاپيتان بعد از اونهمه مشکلات تازه تونسته بود بيا پيش خونواده... اما دست جبار و کينه توز طبيعت کمرش رو شکست و سايه امنيت بار پدرش ازش گرفت.نميدونم چي ميشه گفت؟ آيا بجز همدردي ميشه کاري کرد؟ کاپيتان از صميم قلب بهت تسليت ميگم ، اما ميدونم اين تسليت گفتن بدرد لاي جرز ديوار ميخوره ! کاش و کاش واي کاش هرگز مجبور به اين کار نميشدم. من باهات احساس همدردي ميکنم و خودم رو شريک غمت ميدونم اگرچه اينکار من غمت رو کم نميکنه و تاثيري در سنگيني بغض فرو خورده تو نداره ، اما مگه از دست ما کاري جز اين بر مياد؟ لعنت به اين زندگي
نوشتن و نوشتن تنها کاري که ازم برمياد، اونم نه بخوبي...
تنها و تنها ميتونم آرزو کنم اين پاياني باشه بر تلخيها و از اين به بعد تو زندگيت چيزي نباشه جز شادي....
اما ظاهرا روال و قانون همينه و همه بايد بريم، دير يا زود...

کاش ميشد مثل هميشه بنويسم خوش باشيد...




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Tuesday, May 03, 2005

نظر سعدي در مورد موسيقي

داني چه گفت مرا آن بلبل سحري***** تو خود چه آدمئي کز عشق بيخبري
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب*****گر ذوق نيست ترا ، کژ طبع جانوري




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Sunday, May 01, 2005

روز کارگر مبارک باد!!

نميدونم چرا يک جورائي احساس ميکنم اين تبريک مثل فحش ميمونه ، مثل يکجور پوزخند، مثل توهين...
هميشه يادمه اين مدل کارها براي کساني بودن که حقي ندارن و مهم نيستن ، مثل حالتي ميمونه که ميخوان سر کسي رو شيره بمالن! مثل روز زن! هميشه زن تو جامعه ما مورد انواع توهينها واقع ميشن مثلا متهم به ناقص العقل بودن و چيزهاي ديگه ميشن بعد همون آدما که بهشون توهين ميکنن روز زن بهشون تبريک ميگن!! حکايت کارگر همينه! در سراسر طول سال مورد سوء استفاده و استثمار قرار ميگيرن بعدروز کارگر بهشون تبريک ميگن!!
نميدونم چرا تو ايران تعريف کارگر اشتباه جا افتاده و وقتي ميگن کارگر همه ياد کارگر ساختموني يا شهرداري ميفتن!! ياد يه آدم با لباسهاي کثيف و سر وصورت روغني!! بابا تو هم که کارشناس ارشد مديريت هستي وقتي برا کسي کار ميکني يعني کارگر اما کارگر متخصص! تو که مهندس مکانيک يا عمران هستي وقتي برا کسي کار کني ميشي کارگر متخصص! تو بازار کار آدما دو جور هستن يا صاحب سرمايه و کار هستن يا کارگر هستن و برا ديگران کار ميکنن ، هرکي هم جز اين بهتون گفته خلاف به عرض رسونده!! قصد مزاح داشته!!
کارگرا تو ايران دو نوع هستن يا مرد هستن يا زن، مردا که همش بايد بيگاري کنن البته تو سطوح مختلف . حالا اگه از نظر فني ضعيفتر باشن و نياز مالي شون بيشتر باشه اوضاعشون بدتره! برا زن وضعيت افتضاحتره ، چون هم بايد هم اندازه آقايون و حتي بيشتر کار کنن با حقوق کمتر! هم اغلب مورد اذيت و آزار جنسي واقع ميشن و چون اين مسائل تابو هستش کسي جرائت نميکنه حرفي بزنه و اغلب اين شرايط رو به ناچار تحمل ميکنن، فاجعه اونجا شکل ميگيره که اگه زني از اين وضعيت شکايت کنه خودش متهم ميشه به انواع مسائل ... وهمه ميگن حتما خودش مشکل داشته که اينجور شده!! اينم از محاسن فرهنگ غني امروز ماست! يکي از آشنايان يکبار تعريف ميکرد که رفته جائي براي کار ،طرفي که داشتن مصاحبه ميکرده بهش گفته: شما تخصص و سابقه لازم رو داري اما چون اينجا محيط دوستانس بايد کمي تو پوششت راحتر باشي! در ضمن ما اينجا بعضي وقتا اضافه کاري داريم که اون مهمتر از کار اصليه!! اگه خوب باشي حقوقتر رو تا دوبرابر زياد ميکنيم!!
اينجاست که بايد کمي کلاهمون رو بالاتر بزاريم! امنيت کاري هم که رسما تعطيله و بيشتر مثل جوک ميمونه چون کارفرما اگه بخواد سه سوت پرتت ميکنه بيرون! زمان استخدام انواع ضمانتها رو ميگيرن که يک وقت شاخ نشي!! مثل چک سفيد امضاء يا سفته و نامه استعفاء بدون تاريخ!!
يادمه اولين جائي که رفتم سر کار مدير اداري برا قرارداد يک کاغذ گذشت جلوم و يکجاش رو نشون داد گفت امضاء کن! وقتي گفتم ميشه بخونم گفت نه!! وقتي که اعتراض کردم گفت تو اين شرکت قانون همينه!!
قانون کار هم که بيشتر براي خالي نبودن عريضه هستش و در عمل بدرد لاي جرز ديوار ميخوره! يعني در عمل کسي يا جائي نيست که از حقت دفاع کنه بنابر اين يا بايد خودت از نظر کارائي خودت رو بالا بکشي که بتوني براي کارفرما شرايط بزاري که اينم تا حدي امکان داره يا هم بايد سر بندازي پائين بار بکشي و جيک هم نزني!‌
روشنفکر هم طوري از کارگر صحبت ميکنن که آدم عارش مياد خودش رو جزو اون طبقه حساب کنه!! انگار گداهاي هستن که بدلسوزي حضرات نياز دارن!! سياستمدارها هم که تکليفشون معلومه زماني که لازم باشه سنگ رو به سينه ميزنن و بعد يادشون ميره که چه قولهاي دادن!!
يا هم يک عده بچه پولدار که يک روز هم کار نکرده اند ميان حزب کارگري راه ميندازن!! مثل اغلب اعضاي حزب توده که از خانوادههاي فئودالها و ملاکين و اشراف قجري بودن!! يا مثل بنيانگذاران حزب کمونيستي کارگري!! که بچه سوسولي مثل ژوبين رازاني که حتي اسمش رو عوض کرده بود به منصور حکمت!!(مثلا از طبقات پائين بنظر بياد) حزب راه انداخته بود جالب اينه که وقتي آقا مرحوم شد حزب دويست نفريش به دو گروه منشعب شد!!!
کلام آخر اينه که کسي که ميتونه از حقش دفاع کنه خود ماها هستيم که به تنهايي بايد جلويي سواستفاده را بگيريم و به کارفرمايان محترم باج نديم!! به اميد هيشکي هم نباشيم!!


خوش باشيد.


پي نوشت: تو رو خدا يک موقعه با خودتون نگين طرف سياسيه!! نه بابا من فقط چيزهايي که همه کم و بيش ميدونيم و درکش کرديم ياد آوري کردم! بعد هم از هرچي حزب سياسيه بخصوص انواع چپش بدم مياد !! اينم جهت ياد آوري!




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home