|
Saturday, July 30, 2005
● بحران
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *نميدونم جريان چيه ، هرچي بيشتر ميدوم بيشتر عقب ميوفتم! اوضاع هم که حسابي قاط زده و بحران پشت بحران! شرکتي هم که توش کار ميکنم بسلامتي داره با مغز مياد پايين! احتمالا همين روزا بايد برم سر خيابان شيشه ماشينها رو پاک کنم!!! تا حالا مثل همه کارمندا که از دست صاحبکارشون مي نالن و غرولند ميکنن بودم و هزار يک ايراد ميگرفتم بهش ولي حالا درک ميکنم که تو اين بازار کار هرج مرج ايران کار کردن گاو نر ميخواد مرد کهن! کافيه يک ذره بيشتر از گليمت حرکت کني يا پا تو کفش بعضي ها کني چنان به زمين ميزننت که نفهمي از کجا خوردي! خيلي جالبه ميگن بايد از توليد کننده حمايت کنيم! اما کافيه که وارد بازار توليد بشي تا ببيني انواع و اقسام گروههاي مافياي رو که تو صنعت ما مشغولن تازه اين يک روي داستانه ، قوانين عهد حجري و دست و پا گير مثل تار عنکبوت دورت چنبره ميزه و نابودت ميکنه! بهر صورت اگر کسي کار سراغ داره اعم از پيرزن خفه کردن و آب حوض کشيدن و يا تميزکردن خونه و راه پله امثالهم به من ايميل بزنه!!ثواب داره به خدا!! راستي پنجشنبه شب ديدم شبکه يک داره فيلم جوخه رو نشون ميده کلي حال کردم!! بعضي وقتا صدا وسيما مارو با اين فيلمهاش بدعادت و پر توقع ميکنه! ما تقاضا ميکنم بجاش بررسي سينماي برتر! هند و يا ژاپن رو بکنن! چيه اين مرتيکه ... اليور استون که فيلماشو رو نشون ميدن. البته پيشنهاد ميکنم با قرار قبلي و با کلي مرگ بر امريکا و غيره در جهت نشان دادن سيماي منحرف هاليوودي ، فيلمهاي چرتي مثل قاتلين بالفطره ، نيکسون و جي اف کي رو نشون بدن تا شايد بتونيم مبتذل بودن سيماي هاليوود رو درک کنيم!!! خوش باشيد. Tuesday, July 26, 2005 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * Sunday, July 24, 2005
● آشناي قديمي
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *ديروز بهمراه يکي از دوستان تو خيابون داشتيم ميرفتيم که نگاه خيره اي توجه منو به خودش جلب کرد ، منم بهش خيره شدم و ناخود آگاه بسمتش حرکت کردم ، ناگهان احساس کردم بهمني تو ذهنم فرو ريخت ... اومد بطرفم و گفت سلام فلاني... بدون اينکه بفهمم ناخوداگاه اسمش اومد تو ذهنم و منم متقابلا باهاش سلام عليک کردم ، يکدفعه انگار از دالان زمان عبور کردم و رفتم بگذشته دور حدود ۱۲-۱۳ سال پيش به دوران دبيرستان و به شبهاي کنکور... همش از احوال بچه ها و اينکه چي کار ميکنن ميپرسيدم و هرکس هر خبري رو که داشت بيان ميکرد ... ۲ سال پيش فلاني ديدم مغازه داره...همه مدل آدم داشتيم از معتاد تا دندانپزشک ... خيلي برام عجيب و سخت بود باورش که اون بچه هاي شر و شلوغ الان هرکدومشون واسه خودشون کاره اي شدن. انگار ۱۷ -۱۸ ساله شده بودم ناگهان کلي انرژي گرفتم... هرچند که گذر زمان يکجوريم ميکرد احساس بد پير شدن و اينکه چقدر زياد تغيير کرديم .اونم تعجب کرده بود از اينکه ميديد من و دوستم بعد از اين همه سال هنوز باهميم و براش جالب بود . وقتي گفت يک دختر سه ساله داره ، احساس عجيبي داشتم ... هرگز گذر زمان رو به اين وضوح درک نکرده بودم ، با خودم گفتم تا چشم بهم بزاري با همين سرعت به پايان بازي ميرسي پس قدر دم رو بدون. پوچ بودن زندگي و اينکه هدف چيه از اين همه دوندگي و حرکت... و حاصل جز مشتي خاطره خوب و بد نخواهد بود. گر يک نفست ز زندگاني گذرد ***** مگذار که جز به شادماني گذرد هشدار که سرمايه سوداي جهان ***** عمر است که اش گذارني گذرد (خيام) پي نوشت: براي دوستي که سوال کرده بودن منظور مصرع دوم از بيت دوم چيه؟ من فکر ميکنم منظورش اينه که عمر رو هر جور بگذروني همونجوري هم ميگذره . خوش باشيد Sunday, July 17, 2005
● گرما + سر درد !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *دو سه روزه گرما بيداد ميکنه تو تهران و ظاهرا بارگاه و تشکيلات خداوندي درصدد نمايش يک دمو جهنم برا ماها هستن!! البته ما بندهاي کافر و ... چشممون از اين چيزا پر و با اينکارا به راه راست هدايت نميشم!! بهر صورت گرما کلافه کننده شده و ظاهرا قرار اين داستان تا آخر هفته ادامه پيدا کنه! خدا بخير کناد! تو اين وضعيت سر درد و ميگرن لعنتي منم عود کرده!! منم با خودم گفتم گور باباش هر چي ميتونه زور بزنه! منکه براش تره هم خورد نميکنم! نه قرص خوردم نه کارهامو تعطيل کردم که مثلا استراحت کنم! سر درد جاشو به يک جور کرختي داده! و جفت چشمام مثل کاسه خون شده طوري که تو همون برخورد اول تو چشم ميزنه. بعضي به شوخي ميگن اکس زدي؟ يا سيگاري کشيدي؟ منم تو جواب دوستان ميگم من اکس زده يه خدايي هستم و احتياج به هيچکدوم از مواد ندارم!! خلاصه اگه ديدين يکوقت ديدين چند روز بلاگم بروز نشد تعجب نکنين احتمالا کارم به حکيم و داو کشيده !! البته احتمال افقي رفتن تا بهشت زهرا فراموش نشه!!! خوش باشيد. Wednesday, July 13, 2005
● کهکشان و انسان
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *انشتين فيزيکدان بزرگ قرن بيستم ميگه: دو چيز هست که بينهايت است، يکي وسعت کهکشانها و ديگري حماقت انسان. البته شايد روزي ثابت شود که وسعت کهکشانها بينهايت نيستند ولي در مورد حماقت انسان مطمئنم که هرگز خلافش ثابت نخواهد شد!! Tuesday, July 12, 2005
● گرمه!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *ديروز مردم از گرما !! هوا بسي ناجوانمردانه گرمست!!! باد گرم شبيه آبادان همراه با رطوبت! حالا من هم بر خلاف هميشه چندتا کار اداري داشتم و تو اين هوا مجبور بودم مرکز شهر رو گز کنم!! رسيدم خونه خيس کامل بودم. نفس آدم برگشت ميخورد تو صورتش! تا حالا تو تهران همچين هوايي نديده بودم .خدا عاقبت ما رو با اين هوا بخير کنه! گمونم فرشته ها و کارکنان بارگاه الهي قات زدن و درجه بخاريشون رو زياد کردن ، يکي نيست که حرفش اونجاها برو داشته باشه و ازشون خواهش کنه جون هرکي دوس داري اون درجه رو کم کنين؟؟ خوش باشيد. Wednesday, July 06, 2005
● براي اينکه بت پرست نباشي، کافي نيست که بت ها را شکسته باشي ، بايد خوي بت پرستي را ترک گفته باشي.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *فردريک نيچه Monday, July 04, 2005
●
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *LIVE8 آیا آماده انقلاب هستید؟ آیا آماده تغییر مسیر تاریخ هستید؟ روز شنبه گذشته از ساعت ۵:۳۰ دقيقه بعد از ظهر به وقت تهران يکسري کنسرت سراسري و تقريبا همزمان در شهرهاي بزرگ دنيا از جمله توکيو و برلين و رم ،مسکو، پاريس ، ژوهانسبورگ ، لندن و کاناداو فيلادلفيا آغاز شد و تا پاسي از شب ادامه داشت . اين مجموعه کنسرت به همت حضرت باب گلدوف (اونايي که نميشناسن هنرپيشه فيلم ديوار) که خود از خوانندگان قديمي راک ميباشد براي جمع کردن كمك براي فقرا وگرسنگان افريقا برگزار شد. درست بيست سال پيش در سال ۱۹۸۵ کنسرتي با عنوان LIVE AID توسط همين حضرت گلدوف برگزار شده بود که گروهي از بزرگان موسيقي جهان تو اون شرکت کرده بودند . اينبار اين مجموعه کنسرت با عظمت و هماهنگي بينظيري در وسعت جهاني برگزار شد. لشگري از بهترين هاي موسيقي در رشته مختلف در شهرهاي مختلف بسيج شده بودند تا ضمن برگزاري کنسرتهاي جذاب، شعارهاي انساني رو سر بدن و به وجدان جهانيان يادآوري کنن که در بغل گوش اونها ميليونها نفر انسان وجود داره از حداقل امکانات برخوردار نيست و در مرگ و گرسنگي و فقري وحشتناک دست و پا ميزنن و تنها جرمشون بدنيا امدن در آفريقاي سياه هستش. فقط در هايد پارک لندن بيش از دويست هزار نفر امده بودن تا از اين حرکت حمايت کنن شايد بشه گفت بيش از صد ها هزار نفر در شهرهاي مختلف از اين حرکت بشري که فقط انسانيت رو به انسانها يادآوري ميکرد استقبال کردن. در افتتاح کنسرت حضرت پل مکارتني با اعضاي گروه U2 باهم به صحنه رفتند و خوانندگان و گروههاي معروفي ازجمله مدونا و ماريا کري و سر التون جان ، برايان آدامز،استينگ و پت شاپ بويز بسياري ديگر از شخصيتهاي معروف به صحنه رفتند. جالب اينجاست در آهنگ افتتاحيه لندن تصويري در پشت سر پل مکارتني و همراهان او بچشم ميخورد که عکس تمام برندگان جايزه صلح نوبل از جمله شيرين عبادي در آن بود. در ژوهانسبورگ نلسون ماندلا نيز به حمايت از اين حرکت به سخنراني پرداخت در لندن بيل گيتس و کوفي عنان در حمايت از اين حرکت به روي صحنه رفتند. ويل اسميت با گفتن اين جمله که بشکن بزنيد و با هر بشکني که شما ميزنيد کودکي در افريقا از فقر ميميرد! لحظاتي جمعيت را شوک کرد. تقريبا تمام کساني که بروي صحنه رفتند در مورد عمق فاجعه که بصورت کاملا عادي هر لحظه در حال وقع است صحبت کردن و بعضي به سران کشورهاي صنعتي حمله کردند و خواستار مبارزه جدي با فقر شدند. جالبترين قسمت کار اونجايي بود که اعضاي گروه از هم جدا شده پينک فلويد با ديگر در کنار هم به صحنه رفتند و اجرايي افسانه اي از خود بيادگار گذاشتند. "مادامی که فقر زق زق می کند، آزادی واقعی را نخواهیم ديد" نلسون ماندلا، رهبر سابق آفریقای جنوبی خوش باشيد. Saturday, July 02, 2005
● بابک خرمدين
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *بنا به يادآوري تاريخ اوسط تير ماه سالروز تولد رادمرد بزرگ ايران و فرزند آذرآبادگان بابک خرمدين است که در ۱۸۰ بدنيا آمد و در جواني به جنبش خرمدينان برهبري شهرک جاويدان پيوست و با دختر او ازدواج کرد و سپس جانشين او شد.در زمان مامون خليفه جبار عباسي علم استقلال را برافراشت و به جنگ خليفه رفت و حدود بيست و پنج سال بر تمامي سپاهياني که از طرف خليفه براي سرکوبي او ميامدند پيروز شد وسرانجام به حيله و خيانت يک شاهزاده ايراني بنام افشين اخشيدي اسير و همراه خانواده اش به بغداد برده شد. خليفه عباسي معتصم بالله به او گفت اگر طلب بخشش کند از خون خواهد گذشت اما او پاسخ داد هرگز در مقابل يک تازي به خاک نخواهد افتاد خليفه دستور داد به زن و دختر او تجاوز کردند اما باز بابک طلب بخشش نکرد سپس دستان او را قطع کردند بابک خون دستانش را به صورتش ماليد و خليفه با تعجب از او علت را پرسيدو او پاسخ داد چون خون از بدنم بيرون ميرود رخسارم زرد گردد خونم را به صورتم ميمالم که زردي رخسارم در مقابل بوزينه اي چون تو معلوم نباشد ، خليفه دستور داد زبان او را از پشت گردنش بيرون کشيدند واو را بر دروازه اي بغداد بردار کردند. خليفه چنان از اين پيروزي خوشحال شده بود که افشين را به پاس اين پيروزي به مقام سپاهسالاري منصوب کرد و هنگامي که خبر اسارات بابک و يارنش را شنيده بود دستور داد شيپور بزنند و مردم به جشن و شادي بپردازند.البته بعدها افشين پاداش خود را دريافت کرد و در همان مکاني که بابک را به دار کشيده بودند به دار آويخته شد.گفته ميشود بابک معتقد به آيين خرمديني بوده است اين آيين بسيار به آيين مزدکيت نزديک بوده و اصولا آنها معتقد به شاد زيستن بودند وفکر ميکردند دنياي زماني سعادتمند خواهد بود که غم و درد ديگر در آن وجود نداشته باشد بنابر اين براي رسيدن به آن تلاش ميکردند آنها متعقد بودند که آيين زرتشت نيز در ابتدا به همينگونه بوده وبعدها توسط روحانيون زرتشتي به انحراف کشيده شده است .چون همگي لباس سرخ ميپوشيدند در تاريخ به سرخ جامگان نيز معروف گشته اند و گفته ميشود تا دو سه قرن بعد نيز در آذرآبادگان پيرواني فراواني داشته اند و کم کم اين جنبش رو به افول نهاده و از ميان رفته است. هرساله در هفته دوم تيرماه مردم در قلعه بز يا بژ که به قلعه بابک معروف است جمع ميشوند و نام و ياد اين فرزند قهرمان آذرآبادگان را گرامي ميدارند. البته چنديست کساني که سوداي تجزيه ايران و جدايي آذرآبادگان را از مام ميهن دارند براي تاريخ سازي و جعل تاريخ براي استفاده سياسي بابک را ترک و حرکت او راترکي مينامند براي اسب او نام ترکي و براي خودش يک فرزند با نام ترکي (بابک هرگز فرزند پسر نداشته است) اختراع کرده اند!!! عجب!!! بابک را با نام ايراني(نام عربيش حسن بوده و او خود نامش را تغيير داده است) جانشين شهرک جاويدان و آيين خردميني !! ترک ميخوانند!!! بعضي ها خيلي پررو هستند بخدا!! خرم باشيد.
|
صفحه اصلی
|